اگر وارد بیمارستانی در ایران، در هر شهر کوچک و بزرگ شوید، به بخش نوزادان تازه به دنیا آمده بروید، کافی است که حتی با یکی و دو کلمه در مورد نوزاد به راحتی بتوانیم بگوییم که تحت قوانین جمهوری اسلامی، این نوزادان علیرغم تلاش و استعداد، تا آخر عمر از چه حقوق ابتدایی محروم خواهند بود. چرا چون نوزاد دختر است، یا در خانواده زرتشتی، یهودی و مسیحی، بلوچ، یارسان یا بهایی یا اقلیت دیگر به دنیا آمدهاست…در ایران ما اقلیت به دنیا نمیآییم بلکه قوانین ما را اقلیت و عاری از حقوق شهروندی و بشری میکند. عدالت اجتماعی درصدد از بین بردن این تبعیضها، و ایجاد برابری حقوق شهروندان و توزیع منصفانه و البته نه یکدست منابع در جامعه است.
سازمان ملل، بیستم فوریه را روز عدالت اجتماعی اعلام کرده و هر سال در این روز در مورد عدالت اجتماعی بحثها و گفتگوهای زیادی صورت میگیرد. از سیاستمداران، کنشگران اجتماعی و کلیساها در غرب تا محافل سیاسی و اجتماعی در ایران در مورد عدالت اجتماعی صحبت میکنند.
عدالت اجتماعی برای نخستین بار توسط کشیش محافظهکار و الهیاتدان بانفوذ ایتالیایی لویجی تاپارلی در قرن نوزدهم مطرح شد، البته در طول تاریخ مانند بسیاری از مفاهیم اجتماعی و سیاسی مفهومش تغییر یافت و هماکنون نیز مانند مقوله لیبرالیسم به عنوان مثال، معنای عدالت اجتماعی یکدست و به یک مفهوم نیست.
عدالت اجتماعی یا برقراری عدالت در جامعه، فقط بحث و گفتمان تئوری نیست بلکه در سطح کلان کشوری یا جهانی تا محل کار و نهادهایی مانند کلیسا میتواند مطرح شود. مسیحیان در ایران به ویژه نوکیشان نه تنها قربانی سیاستهای انسان زدایی و بیعدالتی حاکمیت اسلامی، ازمحرومیت از کار و تحصیل گرفته تا زندان و قتل بودهاند، بلکه هم قبل از انقلاب هم بعد از انقلاب، علیرغم سرکوب و فشار، در راستای تقویت عدالت اجتماعی و خیر عمومی برای همه ایرانیان کوشیدهاند ازساخت مرکز آموزشی برای نابینایان، دهها بیمارستان و مدرسه توسط میسیونرها گرفته تا ساخت مدرسه در منطقه زلزله زده توسط اسقف هایک هوسپیان.
برای بسیاری از رهبران مسیحی، از کلیساهای مختلف، بحث در مورد عدالت اجتماعی و بیعدالتی اجتماعی تابو نبوده، و در مورد آن، از زوایای مختلف صحبت میکنند، و تعاربف مختلفی از ان دارند. از رسانه مسیحی «کریسچینتی تودی» تا کنفرانسهای متعدد مسیحی،از ویتون تا شیکاگو و لوزان، دههها تأکید بر این موضوع شده که قرار نیست بحث در مورد مسایل و مشکلات اجتماعی جایگزین «بشارت انجیل» شود ولی مسیحیان مسئولیت اجتماعی دارند و باید مقابل بیعدالتی بایستند.
عدالتطلبی مسیحیان، همانطور مانند مسیحیانی که در مورد بیعدالتی بیتفاوت بوده یا در کنار سرکوبگر ایستادند، فرا کلیسایی و فرقهای بودهاست. فعالان مسیحی و الهیاتدانان در بسیاری از مواقع هم از عدالت اجتماعی سخن گفتند، و هم بدون بهکارگیری واژه و مفهوم عدالت اجتماعی در مورد مواردی مانند مقابله با بیعدالتی، تغییر ساختار، قوانین جامعه برای خیر عمومی و فرصتهای برابر برای همه و انصاف در جامعه صحبت کرده و وارد عمل شدند، از بیلی گراهام و جان استات گرفته تا کاترین بوث، دزموند توتو و مارتین لوتر کینگ.
عدالت در جامعه به معنی ایجاد فرصتهای برابر برای همه و رعایت انصاف، کالای لوکسی نیست که مختص گروهی و بحثهای «روشنفکری» باشد بلکه مربوط به همه انسانها به ویژه قربانیان ناعدالتی ساختاری از جمله مسیحیان ایرانی است.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen
Hinweis: Nur ein Mitglied dieses Blogs kann Kommentare posten.